چرا در روابط احساس میکنیم که درک نمیشویم؟
همه ما در زندگی روابط مختلفی را تجربه میکنیم؛ روابط عاطفی، خانوادگی، دوستانه و کاری. اما گاهی اوقات در این روابط، احساس میکنیم که درک نمیشویم. این حس میتواند بسیار آزاردهنده و آسیبزا باشد و حتی منجر به سردی و دوری در روابط شود. اما دلیل این احساس چیست؟ دلایل متعددی وجود دارد که چرا ممکن است در روابط احساس کنیم که درک نمیشویم. شناخت این دلایل، اولین قدم برای حل این مشکل و بهبود روابط است.
- ✔️
عدم بیان واضح احساسات و نیازها:
بسیاری از ما به طور واضح و مستقیم احساسات و نیازهای خود را بیان نمیکنیم و انتظار داریم که طرف مقابل ذهن ما را بخواند. - ✔️
تفاوت در سبکهای ارتباطی:
هر فردی سبک ارتباطی خاص خود را دارد. ممکن است سبک ارتباطی شما با طرف مقابل متفاوت باشد و این تفاوت، سوءتفاهم ایجاد کند. - ✔️
گوش ندادن فعالانه:
گاهی اوقات ما فقط منتظر نوبت خود برای صحبت کردن هستیم و به حرفهای طرف مقابل با دقت گوش نمیدهیم. - ✔️
پیشداوری و قضاوت:
قبل از اینکه حرفهای طرف مقابل را بشنویم، او را قضاوت میکنیم و این باعث میشود که منظور او را به درستی درک نکنیم. - ✔️
عدم همدلی:
همدلی به معنای قرار دادن خود به جای طرف مقابل و تلاش برای درک احساسات او است. فقدان همدلی، مانع از درک صحیح طرف مقابل میشود.
- ✔️
فقدان اعتماد:
اگر به طرف مقابل اعتماد نداشته باشیم، ممکن است حرفهای او را باور نکنیم و به او بدبین باشیم. - ✔️
تجربههای گذشته:
تجربههای گذشته ما در روابط، میتواند بر نحوه درک ما از روابط فعلی تاثیر بگذارد. - ✔️
استرس و فشار روانی:
وقتی استرس داریم، ممکن است نتوانیم با دقت به حرفهای طرف مقابل گوش دهیم و احساسات خود را به درستی بیان کنیم. - ✔️
مشکلات ارتباطی زمینهای:
گاهی اوقات مشکلات ارتباطی ریشه در مسائل عمیقتری مانند عزت نفس پایین یا اضطراب اجتماعی دارد. - ✔️
انتظارات غیر واقعی:
داشتن انتظارات غیر واقعی از طرف مقابل، میتواند باعث شود که از او ناامید شویم و احساس کنیم که درک نمیشویم. - ✔️
عدم شناخت کافی از خود:
اگر خودمان را به خوبی نشناسیم، نمیتوانیم به درستی احساسات و نیازهای خود را به دیگران منتقل کنیم. - ✔️
ترس از آسیبپذیری:
ترس از آسیبپذیر شدن، میتواند مانع از این شود که احساسات واقعی خود را به طرف مقابل نشان دهیم. - ✔️
نداشتن مهارت حل مسئله:
وقتی با مشکلی در رابطه مواجه میشویم، ممکن است به جای حل آن، فقط به سرزنش کردن یکدیگر بپردازیم. - ✔️
تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی:
تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی میتواند باعث شود که افراد، رفتارها و گفتار یکدیگر را به گونهای متفاوت تفسیر کنند. - ✔️
وجود مشکلات روانی:
برخی از مشکلات روانی مانند افسردگی و اضطراب، میتوانند بر نحوه ارتباط ما با دیگران تاثیر بگذارند. - ✔️
سوء تفاهمهای زبانی:
گاهی اوقات سوء تفاهمها ناشی از استفاده نادرست از کلمات و یا لحن نامناسب است. - ✔️
نادیده گرفتن نیازهای یکدیگر:
وقتی نیازهای طرف مقابل را نادیده میگیریم، او احساس میکند که برای ما مهم نیست و درک نمیشود. - ✔️
مقایسه کردن روابط:
مقایسه کردن رابطه خود با روابط دیگران، میتواند باعث ایجاد نارضایتی و احساس عدم درک شود. - ✔️
مشکلات جسمی:
بیماری یا خستگی میتواند بر توانایی فرد در برقراری ارتباط موثر تأثیر بگذارد.
احساس عدم درک شدن در روابط، یک مشکل رایج است که میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. با شناخت این دلایل و تلاش برای رفع آنها، میتوانیم روابط خود را بهبود بخشیم و از احساس تنهایی و نارضایتی جلوگیری کنیم. مهم است به یاد داشته باشیم که درک متقابل، یک فرآیند مداوم است و نیاز به تلاش و تعهد از هر دو طرف دارد. با صبر و حوصله و با بهرهگیری از راهکارهای مناسب، میتوانیم به درک عمیقتری از یکدیگر برسیم.
چرا گاهی در روابط احساس میکنیم که درک نمیشویم؟ 19 نکته
1. عدم توانایی در بیان واضح احساسات و نیازها
یکی از اصلیترین دلایل این احساس، ناتوانی ما در بیان دقیق و شفاف احساسات و نیازهایمان است.گاهی انتظار داریم طرف مقابل بدون اینکه به او بگوییم، متوجه حال ما شود، که این انتظار غیرمنطقی است.ما اغلب از بیان مستقیم نیازهایمان خودداری میکنیم، به این امید که طرف مقابل خودش حدس بزند یا به طور غریزی بداند چه چیزی ما را خوشحال میکند.این امر منجر به سوءتفاهم و ناامیدی میشود.برای بهبود این وضعیت، تلاش کنید احساسات خود را شناسایی و با بهرهگیری از زبان واضح و بدون ابهام بیان کنید.به جای اینکه بگویید “حالم خوب نیست”، دقیقاً توضیح دهید چه چیزی شما را آزار میدهد.
به جای انتقاد یا سرزنش، از جملاتی استفاده کنید که با “من” شروع میشوند و احساسات و نیازهای خود را بیان میکنند.مثلاً به جای “تو هیچ وقت به حرفهای من گوش نمیدی”، بگویید “من احساس میکنم وقتی صحبت میکنم، به من توجه نمیکنی و این باعث ناراحتی من میشود.” تمرین کنید تا احساسات خود را به صورت منظم و با لحنی آرام و محترمانه بیان کنید.این کار به تدریج باعث افزایش صمیمیت و درک متقابل در رابطه میشود.صبور باشید.تغییر عادتها زمان میبرد.با تمرین و تلاش مداوم، میتوانید مهارتهای ارتباطی خود را بهبود بخشید و احساس درک شدن را در روابط خود تجربه کنید.
2. تفاوت در سبکهای ارتباطی
هر فردی سبک ارتباطی منحصر به فردی دارد که تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله تربیت خانوادگی، فرهنگ و تجربیات شخصی شکل گرفته است.برخی افراد رک و مستقیم صحبت میکنند، در حالی که برخی دیگر ترجیح میدهند غیرمستقیم و با اشاره منظور خود را برسانند.این تفاوتها میتواند منجر به سوءتفاهم و احساس عدم درک شود.اگر سبک ارتباطی شما با طرف مقابل متفاوت است، سعی کنید با آگاهی از این تفاوت، نحوه برقراری ارتباط خود را با او تطبیق دهید.به جای اینکه فرض کنید طرف مقابل باید مانند شما فکر کند و صحبت کند، سعی کنید دیدگاه او را درک کنید و با توجه به سبک ارتباطی او، با او تعامل داشته باشید.
در مورد سبکهای ارتباطی مختلف مطالعه کنید و با آگاهی از این تفاوتها، سعی کنید بهترین روش برقراری ارتباط با افراد مختلف را پیدا کنید.
گاهی اوقات لازم است برای درک بهتر، از طرف مقابل سوال بپرسید و از او بخواهید منظور خود را بیشتر توضیح دهد.این کار نشان میدهد که شما به او اهمیت میدهید و تلاش میکنید او را درک کنید.
3. عدم همدلی و گوش دادن فعال
همدلی به معنای توانایی درک و به اشتراک گذاشتن احساسات دیگران است.وقتی همدلی وجود نداشته باشد، فرد احساس میکند که حرفهایش شنیده نمیشود و کسی به احساساتش اهمیت نمیدهد.گوش دادن فعال به معنای توجه کامل به حرفهای گوینده، پرسیدن سوالات مرتبط و نشان دادن درک از طریق کلام و زبان بدن است.وقتی گوش دادن فعال وجود نداشته باشد، فرد احساس میکند که نادیده گرفته میشود.برای افزایش همدلی، سعی کنید خودتان را جای طرف مقابل بگذارید و از دیدگاه او به مسائل نگاه کنید.به احساسات او توجه کنید و سعی کنید دلیل رفتارهای او را درک کنید.
برای گوش دادن فعال، به حرفهای گوینده با دقت گوش دهید، از قطع کردن حرف او خودداری کنید، سوالات مرتبط بپرسید و با بهرهگیری از کلماتی مانند “متوجه شدم” یا “درست میفهمم” نشان دهید که به او توجه میکنید.
زبان بدن شما نیز در گوش دادن فعال نقش مهمی دارد.تماس چشمی برقرار کنید، سر خود را به نشانه تایید تکان دهید و از حالت بدنی باز و پذیرنده استفاده کنید.
4. پیشداوری و قضاوت
پیشداوری و قضاوت، موانع بزرگی در مسیر درک متقابل هستند. وقتی با پیشداوری به حرفهای کسی گوش میدهیم، ذهنمان بسته است و نمیتوانیم دیدگاه او را به درستی درک کنیم. قضاوت کردن نیز باعث میشود طرف مقابل احساس ناامنی کند و از بیان با صداقت احساسات و افکار خود خودداری کند. برای غلبه بر پیشداوری، سعی کنید با ذهنی باز و بدون قضاوت به حرفهای دیگران گوش دهید. به جای اینکه بر اساس تجربیات قبلی خود، درباره طرف مقابل قضاوت کنید، سعی کنید او را به عنوان یک فرد منحصر به فرد بشناسید. از برچسب زدن به افراد خودداری کنید و به جای اینکه بگویید “تو همیشه اینطوری هستی”، سعی کنید رفتارهای خاص او را در یک موقعیت خاص مورد بررسی قرار دهید.
5. انتظارات غیرواقعی
انتظارات غیرواقعی از روابط، یکی از دلایل اصلی نارضایتی و احساس عدم درک است. وقتی از طرف مقابل انتظار داریم که همیشه مطابق میل ما رفتار کند و هرگز اشتباه نکند، خودمان را برای یک ناامیدی بزرگ آماده کردهایم. هیچ کس کامل نیست و همه اشتباه میکنند. داشتن انتظارات غیرواقعی از روابط، باعث میشود که به جای قدردانی از خوبیهای طرف مقابل، بر روی نقصها و اشتباهات او تمرکز کنیم.
به جای اینکه سعی کنید طرف مقابل را تغییر دهید، سعی کنید او را همانطور که هست بپذیرید و بر روی نقاط قوت او تمرکز کنید.
6. سوء تفاهمهای زبانی
زبان، ابزاری قدرتمند برای برقراری ارتباط است، اما میتواند منبع سوء تفاهمهای زیادی نیز باشد.کلمات میتوانند معانی مختلفی داشته باشند و تفسیر آنها به عوامل مختلفی از جمله زمینه فرهنگی و تجربیات شخصی بستگی دارد.یک جمله ساده میتواند در ذهن افراد مختلف، معانی متفاوتی داشته باشد.این تفاوت در تفسیر میتواند منجر به سوء تفاهم و احساس عدم درک شود.برای جلوگیری از سوء تفاهمهای زبانی، سعی کنید از زبان واضح و بدون ابهام استفاده کنید.از بهرهگیری از اصطلاحات عامیانه و کنایهها خودداری کنید، مگر اینکه مطمئن باشید طرف مقابل منظور شما را درک میکند.
اگر متوجه شدید که طرف مقابل منظور شما را درست متوجه نشده است، سعی کنید منظور خود را با بهرهگیری از کلمات دیگر توضیح دهید.
از پرسیدن سوالات clarifying (توضیحی) نترسید.اگر در مورد منظور طرف مقابل مطمئن نیستید، از او بخواهید منظور خود را بیشتر توضیح دهد.
7. مشکلات حل نشده گذشته
مشکلات حل نشده گذشته، مانند باری سنگین بر دوش روابط هستند.این مشکلات میتوانند به صورت ناخودآگاه بر نحوه تعامل ما با دیگران تاثیر بگذارند و باعث ایجاد تنش و سوء تفاهم شوند.وقتی یک مشکل در گذشته به درستی حل نشده باشد، احساسات منفی مرتبط با آن مشکل، همچنان در ذهن ما باقی میمانند و میتوانند در موقعیتهای مشابه، دوباره فعال شوند.مثلا اگر در گذشته یک بار به شما خیانت شده باشد، ممکن است در روابط بعدی خود، به طور ناخودآگاه به طرف مقابل شک کنید و احساس عدم اعتماد داشته باشید.این احساسات منفی میتوانند باعث ایجاد تنش و سوء تفاهم در رابطه شوند.
برای حل مشکلات گذشته، لازم است آنها را به طور کامل بررسی کنید و احساسات خود را در مورد آنها به طور با صداقت بیان کنید.
گاهی اوقات لازم است از یک متخصص کمک بگیرید تا بتوانید مشکلات گذشته را به درستی حل کنید.بعد از حل مشکلات گذشته، سعی کنید آنها را رها کنید و به آینده نگاه کنید.تمرکز بر روی گذشته، شما را از لذت بردن از زمان حال باز میدارد.
8. عدم توجه به نیازهای عاطفی
همه ما نیازهای عاطفی اساسی داریم که برآورده شدن آنها برای سلامت روانی و عاطفی ما ضروری است. این نیازها شامل نیاز به امنیت، عشق، پذیرش، قدردانی و احترام است. وقتی نیازهای عاطفی ما برآورده نشوند، احساس تنهایی، ناامیدی و عدم درک میکنیم. این احساسات میتوانند باعث ایجاد مشکلاتی در روابط ما شوند. مثلا اگر نیاز به عشق و توجه داشته باشیم و این نیاز در رابطه ما برآورده نشود، ممکن است به دنبال جلب توجه از راههای نامناسب باشیم یا احساس حسادت و ناامنی کنیم. برای توجه به نیازهای عاطفی خود و دیگران، لازم است این نیازها را بشناسیم و سعی کنیم آنها را به طور سالم برآورده کنیم. به جای اینکه انتظار داشته باشیم طرف مقابل بدون اینکه به او بگوییم، نیازهای ما را برآورده کند، باید به طور مستقیم و با صداقت در مورد نیازهای خود صحبت کنیم.
9. ترس از آسیبپذیری
آسیبپذیری به معنای تمایل به نشان دادن احساسات و افکار واقعی خود به دیگران، حتی اگر این کار با خطر طرد شدن یا قضاوت شدن همراه باشد.بسیاری از افراد از آسیبپذیری میترسند، زیرا فکر میکنند که نشان دادن ضعفها و احساسات واقعی خود، آنها را ضعیف و آسیبپذیر میکند.اما در واقع، آسیبپذیری کلید صمیمیت و ارتباط عمیق با دیگران است.وقتی از آسیبپذیری میترسیم، از ایجاد روابط عمیق و معنادار با دیگران خودداری میکنیم.ما احساسات واقعی خود را پنهان میکنیم، نقاب میزنیم و از نشان دادن ضعفهای خود خودداری میکنیم.
این کار باعث میشود که دیگران نتوانند ما را به طور کامل درک کنند و احساس عدم درک کنیم.
برای غلبه بر ترس از آسیبپذیری، لازم است به خودمان یادآوری کنیم که همه ما نقصهایی داریم و هیچ کس کامل نیست.تمرین کنید تا به تدریج احساسات خود را با افراد مورد اعتماد خود به اشتراک بگذارید.با این کار، به خودتان نشان میدهید که میتوانید آسیبپذیر باشید و همچنان مورد پذیرش و دوست داشته شدن باشید.
10. وجود استرس و فشارهای زندگی
استرس و فشارهای زندگی میتوانند به شدت بر روابط ما تاثیر بگذارند.وقتی تحت فشار هستیم، ممکن است زودتر عصبانی شویم، کمتر صبور باشیم و نتوانیم به درستی با دیگران ارتباط برقرار کنیم.استرس میتواند باعث شود که تمرکز خود را از دست بدهیم و نتوانیم به حرفهای دیگران به درستی گوش دهیم.همچنین میتواند باعث شود که احساسات خود را به درستی بیان نکنیم و سوء تفاهم ایجاد شود.برای کاهش تاثیر استرس بر روابط، لازم است راههایی برای مدیریت استرس پیدا کنیم.ورزش کردن، مدیتیشن، گذراندن وقت با دوستان و خانواده، و انجام فعالیتهایی که از آنها لذت میبریم، میتوانند به کاهش استرس کمک کنند.
در ضمن، لازم است با طرف مقابل خود در مورد استرس خود صحبت کنیم و به او توضیح دهیم که چرا در حال حاضر نمیتوانیم به درستی با او ارتباط برقرار کنیم.
این کار به او کمک میکند تا درک بهتری از وضعیت ما داشته باشد و از سوء تفاهم جلوگیری شود.
11. مشکلات مربوط به عزت نفس
عزت نفس پایین میتواند تاثیر زیادی بر روابط ما داشته باشد.افرادی که عزت نفس پایینی دارند، معمولا احساس ناامنی میکنند، به خود شک دارند و از طرد شدن میترسند.این افراد ممکن است به طور دائم به دنبال تایید دیگران باشند و نتوانند به درستی از خود دفاع کنند.همچنین ممکن است احساس کنند که لایق عشق و احترام نیستند و به همین دلیل، در روابط خود احساس نارضایتی کنند.عزت نفس پایین میتواند باعث شود که افراد به طور ناخودآگاه رفتارهایی انجام دهند که باعث تخریب روابطشان میشود.مثلا ممکن است به طور دائم از دیگران انتقاد کنند، حسادت کنند یا به دنبال کنترل دیگران باشند.
برای بهبود عزت نفس، لازم است به خودمان بیشتر اهمیت دهیم، نقاط قوت خود را شناسایی کنیم و به خودمان اجازه دهیم اشتباه کنیم.
همچنین لازم است از افکار منفی و خودانتقادیها دوری کنیم و به خودمان یادآوری کنیم که لایق عشق و احترام هستیم.
12. تفاوت در ارزشها و باورها
ارزشها و باورها، اصول و اعتقاداتی هستند که برای ما اهمیت زیادی دارند و بر نحوه زندگی و تصمیمگیریهای ما تاثیر میگذارند. وقتی ارزشها و باورهای ما با طرف مقابل متفاوت باشد، ممکن است درک یکدیگر برایمان دشوار شود. مثلا اگر برای ما صداقت و راستی ارزش زیادی داشته باشد و طرف مقابل به این ارزش اهمیت کمتری بدهد، ممکن است احساس کنیم که او قابل اعتماد نیست و نمیتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم. تفاوت در ارزشها و باورها، لزوما به معنای ناسازگاری نیست. با این حال، لازم است این تفاوتها را بشناسیم و به آنها احترام بگذاریم. اگر بتوانیم تفاوتهای یکدیگر را بپذیریم و سعی کنیم دیدگاههای یکدیگر را درک کنیم، میتوانیم با وجود تفاوتها، روابط خوبی داشته باشیم.
13. فقدان زمان کافی برای گفتگو
در دنیای پرمشغله امروزی، اختصاص دادن زمان کافی برای گفتگو با دیگران، به ویژه در روابط نزدیک، اغلب نادیده گرفته میشود. فقدان زمان کافی برای گفتگو میتواند منجر به احساس عدم درک و فاصلهی عاطفی شود. وقتی زمان کافی برای گفتگو نداریم، فرصتی برای به اشتراک گذاشتن احساسات، افکار و نیازهای خود با دیگران پیدا نمیکنیم. این امر میتواند منجر به سوء تفاهم و عدم همدلی شود. برای ایجاد روابط سالم و پایدار، لازم است زمان مشخصی را برای گفتگو با دیگران اختصاص دهیم. این زمان میتواند به عنوان یک قرار ملاقات هفتگی یا یک مکالمه کوتاه روزانه باشد. در این زمان، باید تمام توجه خود را به طرف مقابل معطوف کنیم و به حرفهای او با دقت گوش دهیم. از قطع کردن حرف او خودداری کنیم و سعی کنیم دیدگاه او را درک کنیم.
14. نقش فناوری و شبکههای اجتماعی
فناوری و شبکههای اجتماعی، تاثیر زیادی بر نحوه ارتباط ما با دیگران دارند.از یک سو، این ابزارها به ما امکان میدهند با افرادی که دور از ما هستند، در ارتباط باشیم و اطلاعات خود را با دیگران به اشتراک بگذاریم.از سوی دیگر، استفاده بیش از حد از فناوری و شبکههای اجتماعی میتواند باعث کاهش تعاملات حضوری و ایجاد فاصلهی عاطفی شود.وقتی بیشتر وقت خود را صرف چک کردن شبکههای اجتماعی میکنیم، فرصتی برای برقراری ارتباط عمیق با افرادی که در کنار ما هستند، از دست میدهیم.در ضمن، شبکههای اجتماعی میتوانند باعث ایجاد مقایسه اجتماعی و حسادت شوند.
وقتی زندگی دیگران را در شبکههای اجتماعی میبینیم، ممکن است احساس کنیم که زندگی ما به اندازه کافی خوب نیست و دچار نارضایتی شویم.برای استفاده سالم از فناوری و شبکههای اجتماعی، لازم است زمان بهرهگیری از این ابزارها را محدود کنیم و به تعاملات حضوری با دیگران بیشتر اهمیت دهیم.در ضمن، باید از مقایسه خود با دیگران در شبکههای اجتماعی خودداری کنیم و به یاد داشته باشیم که زندگیهای نمایش داده شده در این شبکهها، لزوما با واقعیت یکسان نیستند.تمرین کنید تا هر روز زمانی را بدون بهرهگیری از فناوری و شبکههای اجتماعی بگذرانید.
در این زمان، میتوانید به مطالعه، ورزش، یا گذراندن وقت با خانواده و دوستان بپردازید.
15. الگوهای ارتباطی ناسالم خانوادگی
الگوهای ارتباطی که در خانواده آموختهایم، تاثیر زیادی بر نحوه ارتباط ما با دیگران در بزرگسالی دارند.اگر در خانوادهای بزرگ شدهایم که ارتباطات ناسالم حاکم بوده است، ممکن است این الگوهای ناسالم را در روابط خود تکرار کنیم.مثلا اگر در خانوادهای بزرگ شدهایم که والدین دائما با یکدیگر دعوا میکردهاند یا از سکوت به عنوان یک ابزار برای تنبیه استفاده میکردهاند، ممکن است این الگوهای ناسالم را در روابط عاطفی خود تکرار کنیم.در ضمن، اگر در خانوادهای بزرگ شدهایم که احساسات سرکوب میشدهاند و اعضا اجازه نداشتهاند احساسات واقعی خود را بیان کنند، ممکن است در بزرگسالی در بیان احساسات خود دچار مشکل شویم و نتوانیم با دیگران ارتباط عمیقی برقرار کنیم.
برای شکستن الگوهای ارتباطی ناسالم خانوادگی، لازم است این الگوها را شناسایی کنیم و به تاثیر آنها بر روابط خود آگاه شویم.در ضمن، لازم است الگوهای ارتباطی سالم را یاد بگیریم و آنها را در روابط خود تمرین کنیم.این کار ممکن است دشوار باشد و نیاز به زمان و تلاش داشته باشد.گاهی اوقات لازم است از یک متخصص کمک بگیریم تا بتوانیم الگوهای ناسالم را شناسایی کنیم و راههایی برای تغییر آنها پیدا کنیم.
16. وجود مشکلات روانی زمینهای
مشکلات روانی مانند افسردگی، اضطراب، اختلال دوقطبی و اختلال شخصیت میتوانند تاثیر زیادی بر روابط ما داشته باشند و باعث شوند که درک شدن برایمان دشوارتر شود.افرادی که دچار مشکلات روانی هستند، ممکن است در بیان احساسات خود دچار مشکل شوند، رفتارهای غیرقابل پیشبینی داشته باشند و برقراری ارتباط با آنها دشوارتر باشد.مثلا فردی که دچار افسردگی است، ممکن است بیحوصله و بیانگیزه باشد و علاقهای به برقراری ارتباط با دیگران نداشته باشد.این امر میتواند باعث شود که اطرافیان او احساس کنند که او آنها را دوست ندارد و به آنها اهمیت نمیدهد.
در ضمن، فردی که دچار اضطراب است، ممکن است به طور دائم نگران باشد و به دنبال اطمینانبخشی از دیگران باشد.این امر میتواند باعث خستگی و کلافگی اطرافیان او شود.اگر فکر میکنید که شما یا فردی که با او در رابطه هستید، دچار مشکلات روانی است، حتما به یک متخصص مراجعه کنید.تشخیص و درمان مشکلات روانی، میتواند تاثیر زیادی بر بهبود روابط داشته باشد.اگر با فردی که دچار مشکلات روانی است در رابطه هستید، سعی کنید اطلاعات خود را در مورد این مشکلات افزایش دهید.با آگاهی از علائم و نشانههای مشکلات روانی، میتوانید بهتر درک کنید که چرا طرف مقابل شما اینگونه رفتار میکند.
17. عدم تلاش برای حل تعارضها
تعارضها، بخش طبیعی و اجتنابناپذیر هر رابطهای هستند.مهم این است که چگونه با این تعارضها برخورد میکنیم.عدم تلاش برای حل تعارضها، میتواند منجر به ایجاد کینه و رنجش شود و روابط را تخریب کند.بسیاری از افراد از رویارویی با تعارضها میترسند و سعی میکنند از آنها اجتناب کنند.این افراد ممکن است سکوت کنند، موضوع را عوض کنند یا سعی کنند تقصیر را به گردن طرف مقابل بیندازند.اما اجتناب از تعارضها، نه تنها مشکلات را حل نمیکند، بلکه باعث میشود که این مشکلات عمیقتر شوند و به یک بحران تبدیل شوند.
برای حل تعارضها، لازم است با صداقت و احترام با طرف مقابل صحبت کنیم، به حرفهای او با دقت گوش دهیم و سعی کنیم دیدگاه او را درک کنیم.
در ضمن، لازم است مسئولیت نقش خود را در ایجاد تعارض بپذیریم و برای پیدا کردن یک راهحل مشترک تلاش کنیم.
18. تفاوت در انتظارات از نقشها
در هر رابطهای، انتظاراتی در مورد نقشها و وظایف وجود دارد.این انتظارات میتواند مربوط به نقشهای جنسیتی، نقشهای خانوادگی، نقشهای شغلی و غیره باشد.
وقتی انتظارات ما از نقشها با طرف مقابل متفاوت باشد، ممکن است درک یکدیگر برایمان دشوار شود و احساس کنیم که او به وظایف خود عمل نمیکند.مثلا اگر ما انتظار داشته باشیم که همسرمان بیشتر کارهای خانه را انجام دهد و او انتظار داشته باشد که این وظایف به طور مساوی بین هر دو نفر تقسیم شود، ممکن است دچار اختلاف شویم.در ضمن، اگر ما انتظار داشته باشیم که فرزندانمان در آینده شغل خاصی را انتخاب کنند و آنها علاقهای به آن شغل نداشته باشند، ممکن است دچار تعارض شویم.
برای حل این مشکلات، لازم است در مورد انتظارات خود از نقشها با طرف مقابل صحبت کنیم و سعی کنیم به یک توافق مشترک برسیم.
این توافق میتواند بر اساس نیازها، تواناییها و تمایلات هر دو طرف باشد.
19. عدم شناخت کافی از خود
یکی از مهمترین دلایل احساس عدم درک شدن، عدم شناخت کافی از خود است. اگر ما خودمان را به خوبی نشناسیم، نمیتوانیم احساسات، نیازها و خواستههای خود را به درستی بیان کنیم و به دیگران منتقل کنیم. شناخت خود، یک فرآیند مادامالعمر است. این فرآیند شامل شناخت نقاط قوت و ضعف، ارزشها و باورها، آرزوها و ترسها، و الگوهای رفتاری ما میشود. برای شناخت خود، میتوانیم از روشهای مختلفی استفاده کنیم. میتوانیم به تجربیات گذشته خود فکر کنیم، از دیگران بازخورد بگیریم، تستهای شخصیت شناسی انجام دهیم یا به یک روانشناس مراجعه کنیم. وقتی خودمان را به خوبی بشناسیم، میتوانیم به طور واضحتر و موثرتری با دیگران ارتباط برقرار کنیم. در ضمن، میتوانیم انتظارات واقعبینانهتری از روابط خود داشته باشیم و از ایجاد سوء تفاهمها جلوگیری کنیم.





